χάος



 

دلم می‌خواست برگردم تهران. نه اینکه اصفهان رو دوست نداشته باشم، اما اصفهان آزارم می‌داد. من کاری به تهران نداشتم، نه دوستش داشتم، نه کاری به کارش، اونم به من همین‌طور. اما اصفهان نه، به من کار داشت، منم به اون. هر جا که پا می‌ذاشتم، چیزی بود که آزارم می‌داد. چه چیزی که به همون صورتی که از بچگی دیده بودم هنوز مونده بود، چه چیزی که از اون صورت دراومده بود و یه چیز دیگه‌ای شده بود. و همه‌ی چیزایی که توی اصفهان بود یکی از این دوتا چیز بود. خیابونای پهنی که به جای کوچه‌های سابق کشیده بودن همون‌قدر دلگیر بود که کوچه‌های باریک و محله‌های قدیمی دست نخورده.»

 

از فیلم  گاوخونی

 

 


تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

نهج البلاغه من کاشت ناخن/طراحی ناخن/لاک ژل میانه ی میدان طراحی سایت، سئو، تبلیغات در گوگل هر چبزی که حالت رو خوب می کنه! مقاله نو فروشگاه اینترنتی خرید لباس خلاصه کتاب روانشناسی پرورشی نوین دکتر سیف حسینیه علی ابن موسی الرضا(ع) مشهدالکوبه قهوه گانودرما